درددل

 

                                     اسکله ناز چشات حریم امن قایقم

                                 تو  ساعت  یه  ربع  عشق  عقربه  دقایقم

      گرمی دستای تو رو به صد تا دنیا نمیدم

                                                      هروقت که یارم تو بودی بیکسی نفهمیدم

   تو بند دل سلول عشق حبس نگاتو میکشم

                                   ولی بازم رو میله هاش عکس چشات میکشم

  آی قصه بی سر و ته شعر بدون قافیه                 برای مرگ این صدا نبودن تو کافیه

 

دیروز روز خیلی بزرگ و شیرینی واسه خودم و عشقم بوده روزی ابدی شروع دورانی

   جدید توی زندگیم روزی که کوروش تو عشقش به اوج رسید روزی که کوروش پس از

       سالها پوچی و گذر زمان نیمه گمشدش پیدا کرد با گذاشتن اون پست قصد نشون

            دادن عشقم به معشوقم و به عنوان یه هدیه کوچیک برای بزرگترین هدیه زندگیم

  تا نشون بدم چقدر برام مهمه نه فقط این روز بلکه تموم روزهای بودنش حتی روزهایی

  که خیلی ازش دور بودم البته از جنبه جسمی چون هر طرف که نگاه میکردم جلوی چشم

        بود و همه جا باهام میومد مثه خیلی از عاشق و معشوق های دیگه ما هم کنار هم

 روزهای تلخ وشیرین داریم اما نمیزاریم مشکلی بتونه حتی فکر شک به همدیگر

تو ذهنمون راه بده حتما از خودتون میپرسین دلیل این حرفهام چیه دوستانی که یه مقدار

         همدم های قدیمی تری هستن میدونن که من چقدر آدم تو داری هستم دلیل این آپ

   هم سوء تفاهمی بود که برای یکی از دوستان پیش اومده بود البته امیدوارم در حد

              سوتفاهم باشه منظور دیگه ای نداشته باشن من به عشقم افتخار میکنم اولا از

   داشتنش ثانیا از اینکه میبینم حسادت یه سری افراد کوتاه نظر بر می انگیزه که چنین

   کامنتایی بزاره که حتی روش نشه اسمش تهش بزاره و آدرسی از خودش بزاره نظراتش

 انقدر زشت و مشمئز کننده بود که پاکشون کردم کاش میزاشتم بمونه تا شما هم قضاوت

         میکردین تا حدی که عشقم خیلی ناراحت کرده بود با ناراحتی باهام تماس گرفت ازم

 توضیح خواست ولی من چه توضیحی داشتم جز ........................ 

 

عشق من میخوامت برای تموم تنهاییها و بی کسیهام برای ابد

خورشید روزهای ابریم مهتاب شبهای تاریکم ستاره کویر دلم

تو رویایی هستی که توی بیداری تعبیر شدی

 

رویایی برای همیشه

 

رویایی برای کوروش

 

 

در آخر از همه دوستان گلم که حرفهام گوش کردن ممنونم امیدوارم دلخوری برای

 کسی بوجود نباشه شاید این تغییر رویه خیلی پیشتر ازین لازم بوده همیشه از

 همین حسادتها میترسیدم اما الان دیگه نه میخوام ازین به بعد هر پستی میزارم

به عشقم تقدیمش کنم البته شما هم حتما عوض شدن فضای وبلاگ از یه حالت

بی هدفی و مه آلود و غم انگیز به یه فضای روشن و شادتر متوجه شدید تنها دلیلش

 هوای عشقم بوده که تاثیرش نشون داده

منتظر نظرات قشنگتون هستم

روز زایش دوباره .... روز یکی شدن

 

سلام

امروز یا بهتر بگم دیروز یعنی 17 اسفند روز مهمی واسم بوده روزی که هیچوقت از ذهنم

نمیره روز زندگی دوباره روز امید روز عاشقی روز..............زندگی دوباره.....تولدی دوباره

آره زندگی دوباره کنار تو زندگی که فقط وقتی میتونم این اسم روش بزارم که عطر تو  ٫ تو

 لحظه هاش باشه خیلی حرف باهات دارم در مورد کامنت اخری اما دلم نمیخواد اینجا

مطرحش کنم مساله ای بین من و تو میریزمش توی دلم دلی که کلیدش فقط دست توست

زود بیا پیشم منتظرتم منتظر آغوش گرم و نوازشهای مهربانانت

عزیزم ماهگرد این روز بزرگ به جفتمون تبریک میگم به تو چون مسببشی و به خودم

 به خاطر داشتن تو

عزیزم دوستت دارم خیلی تر تر تر تر

23 - 24

منم همینطور

 

امیدوارم از هدیه کوچیکم خوشت اومده باشه

تموم سعیم واسه خوشحال کردنت کردم چه کنم که قدرتم همین حد ناچیز پیش محبتات

اگه دیر شد شرمنده عزیزکم دلیلش درست کردنش بود فکر نمیکردم انقدر گیر کنم

 

قصه

 

  چه روز دلخراشی وقتی خواستی جدا شی

               قلبم دادم دستت که عمری داشته باشی

    ولی زدی شکستیش بدون هیچ بهونه

                   عزیزم دلت از سنگ تو خاطرم میمونه

                        اخه چرا من تنها گذاشتی من با گریه و غم جا گذاشتی

        همش فکر میکنم شاید از اول من حتی یه لحظه دوست نداشتی

  دوست نداشتی                                                             دوست نداشتی

                                من یه قلب داغون من چشمای گریون

             من عاشق تو قلبت بودم دو روزی مهمون

        من و هوای ابری من و بارون پاییز

                                 من و روزهای بی تو یه قصه غم انگیز

            من یه قلب داغون من چشمای گریون

                            من و هوای ابری من و بارون پاییز

      من و روزهای بی تو یه قصه غم انگیز

 

 

این آهنگ به عشقم تقدیم میکنم که جسمش ازم دوره ولی یادش همیشه باهامه

اینم لینک دانلودش بفرما خانومم !!! اوه اوه نه نشد دانلود مجانی باید قبلش از

عوارضی رد بشی گلم  حالا شد بفرمایین  من هم همینطور

 

حالا چون دخمل خوبی شدا اینم جایزت دو تا آهنگ دیگه از مهدی مقدم البته فکر نکن که

 جایزه بدون عوارضی نه عزیزم ازین خبرا نیست من اهل پارتی بازی نیستم آهنگ

 دو تا احساس و تلافی با کیفیت۱۲۸

 

 

سیزده بدر

 

جشن سيزده فروردين ماه روز بسيار مبارک و فرخنده است. ايرانيان چون در مورد اين روز آگاهي کمتري دارند آن روز را نحس مي دانند و براي بيرون کردن نحسي از خانه و کاشانهً خود کنار جويبارها و سبزه ها مي روند و به شادي مي پردازند. تا کنون هيچ دانشمندي ذکر نکرده که سيزده نوروز نحس است. بلکه قريب به اتفاق روز سيزده نوروز را بسيار مسعود و فرخنده دانسته اند. مثلا در صفحهً 266 آثار الباقيه جدولي براي سعد و نحس آورده شده که در آن سيزده نوروز که تير روز نام دارد کلمهً ( سعد ) به معني فرخنده آمده و به هيچ وجه نحوست و کراهت ندارد. بعد از اسلام چون سيزدهً تمام ماه ها را نحس مي دانند به اشتباه سيزده عيد نوروز را نيز نحس شمرده اند. وقتي دربارهً نيکويي و فرخنده بودن روز سيزدهم نوروز بيشتر دقت و بررسي کنيم مشاهده مي شود موضوع بسيار معقول و مستند به سوابق تاريخي است. سيزدهم هر ماه شمسي که تير روز ناميده مي شود مربوط به فرشتهً بزرگ و ارجمندي است که " تير " نام دارد و در پهلوي آن را تيشتر مي گويند. فرشتهً مقدس تير در کيش مزديستي مقام بلند و داستان شيريني دارد. ايرانيان قديم پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادي کردن که به ياد دوازده ماه سال است، روز سيزدهم نوروز را که روز فرخنده ايست به باغ و صحرا مي رفتند و شادي مي کردند و در حقيقت با اين ترتيب رسمي بودن دورهً نوروز را به پايان ميرسانيدند.
سبزه گره زدن
افسانهً آفرينش در ايران باستان و مسئلهً نخستين بشر و نخستين شاه و دانستن رواياتي دربارهً کيومرث حائز اهميت زيادي است. در اوستا چندين بار از کيومرث سخن به ميان آمده و او را اولين پادشاه و نيز نخستين بشر ناميده است. گفته هاي حمزه اصفهاني در کتاب سني ملوک الارض و انبياء و گفته هاي مسعودي در کتاب مروج الذهب جلد دوم و بيروني در کتاب آثار الباقيه بر پايهً همان آگاهي است که در منابع پهلوي وجود دارد. مشيه و مشيانه که پسر و دختر دوقلوي کيومرث بودند روز سيزده فروردين براي اولين بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاحي شناخته شده نبود آن دو به وسيله گره زدن دو شاخه پايهً ازدواج خود را بنا نهادند. اين مراسم را بويژه دختران و پسران دم بخت انجام ميدادند و امروز هم دختران و پسران براي بستن پيمان زناشويي نيت مي کنند و علف گره مي زنند. اين رسم از زمان کيانيان تقريباً متروک شد ولي در زمان هخامنشيان دوباره شروع شده و تا امروز باقي مانده است. در کتاب مجمل التواريخ چنين آمده " اول مردي که به زمين ظاهر شد پارسيان او را کل شاه گويند. پسر و دختري از او ماند که مشيه و مشيانه نام گرفتند و روز سيزدهً نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هيجده فرزند بوجود آوردند و چون مردند جهان نود و چهار سال بي پادشاه بماند " . چنانکه در بحث جشن نوروز اشاره شد کردهاي ايران و عراق که زرتشت را از خود مي دانند روز سيزدهم فروردين را جزو جشن نوروز به حساب مي آورند.
مقاله درباره سيزده بدر
در کتابهاي تاريخي و ادبي سده هاي گذشته، که رسم ها، آيين جشن هاي نوروزي کهن را ياد و يادداشت کرده اند، چون تجارب الامم، آثار الباقيه، التفهيم، تاريخ بيهقي، مروج الذهب، زين الاخبار و نيز در شعر شاعران به ويژه شاعران دورهً غزنوي که بيشترين توصيف جشن ها را در بر دارد اشاره اي به " سيزده بدر " نمي يابيم. پرسش اينجاست که اگر در کتاب هاي تاريخي و ادبي گذ شته اشاره اي به سيزده بدر و هفت سين نمي يابيم آيا اين رسم ها را بايد پديده اي جديد دانست و يا اين که، رسمي کهن است، و به علت عام و عاميانه بودن در خور توجه نبوده و با معيارهاي مورخان زمان ارزش و اعتبار ثبت و ضبط نداشته است؟ نگارنده حالت دوم را باور دارد. زيرا رسم و آييني که بدين گونه در همه شهرها و روستاهاي ايران همگاني است و در بين همهً قشرهاي اجتماعي عموميت دارد، نمي تواند عمري در حد دو نسل و سه نسل داشته باشد. ديگر اين که مي دانيم کتابهاي تاريخي و شعرهاي شاعران، رويدادها و جشن هاي رسمي را که در حضور شاهان و خاصان دستگاه حکومتي بود، بيان و توصيف مي کرد. ولي سيزده بدر، رسمي خانوادگي و عام و به بياني ديگر پيش پا افتاده و همه پسند ( و نه شاه پسند ) بود. از طرف ديگر، نوشتن رويدادهاي روزي که رفتارها و گفتارهاي خنده دار و غير جدي، براي خود جايي باز کرده، تا " نحسي سيزده " آسانتر " در " برود، توجه مورخ و شاعر را به خود جلب نمي کرد. و شايد " نحس " بودن هم عاملي براي بيان نکردن بود. نحس و ناخوشايند بودن عدد 13 و دوري جستن از آن، در بسياري از کشورها و نزد بسياري از ملت ها، باوري کهن است. مسيحيان هيچ گاه سيزده نفر بر سر يک سفره غذا نمي خورند. در باور تازيان سيزدهمين روز هر ماه ناخوشايند است. ابوريحان بيروني در جدول " روزهاي مختار و مسعود و مکروه " در ايران کهن، روز سيزدهم ماه تير را که ( تير نام دارد ) منحوس ذکر کرده است. سالهاي زيادي فروردين ماه اول تابستان بود. يکي از نويسندگان در خاطره هاي هفتاد ساله اش از باور مردم شهر خود، قزوين، دربارهً سيزده بدر مي نويسد : روز سيزده بدر جايز نبود براي ديد و بازديد، به يک خانه رفت، هم صاحب خانه به فال بد ميگرفت و مي گفت نحوست را به خانه من آوردند و هم رونده، نمي خواست مبتلا به نحوست آن خانه شود. روز سيزده بايد به صحرا رفت. زيرا آنچه بلا در اين سال بيايد، امروز مقدر و تقسيم مي شود. پس خوب است ما در شهر و خانه خود نباشيم، شايد در تقسيم بلا، فراموش شده و از قلم بيفتيم. شباهتي که بين سيزده بدر و برخي از رسم هاي کاتارها( بازماندگاه مانويان در اروپا، که ترکيبي از انديشه هاي زردشتي، فلسفهً باستان و مسيحيت دارند ) اين پرسش را به ذهن مي رساند که آيا هر دو ريشهً مشترک باستاني ندارند؟ کاتارها در روز عيد " پاک " ( که برخي از سال ها به روز سيزده فروردين نزديک است ) از خانه بيرون آمده و روز را در دامن صحرا و کنار کشتزار مي گذرانند، و براي ناهار با خود تخم مرغ ميبرند. در اين روز پنهان کردن تخم مرغ در گوشه و کنار و پيدا کردن آنها سرگرمي کودکان است. سه شباهت ، يا سه ويژگي مشترک اين دو عبارتند از :
1- آغاز محاسبهً هر دو از آغاز بهار و اعتدال ربيعي است.
2- در روز سيزده و عيد پاک کاتارها به صحرا و دامان طبيعت مي روند.
3- بازي و سرگرمي کودکان با تخم مرغ فقط در روزهاي عيد بهاري رسم است، نه فصلهاي ديگر سال.
شباهت ديگر دروغ هاي روز اول آوريل، با شوخي هاي سيزده بدر است. روز اول آوريل، هر چهار سال يکبار مصادف با روز سيزده فروردين است ( و سه سال با 12 فروردين ). پيشينه و انگيزهً برگزاري سيزده بدر، هر چه باشد، در همهً شهرها و روستاها و عشيره هاي ايران، سيزدهمين روز فروردين، رسمي است که بايد از خانه بيرون آمد و به باغ و کشتزارها رو آورد و به اصطلاح نحسي روز سيزده را بدر کرد. خانواده ها در اين روز به صورت گروهي و گاه چند خانواده با هم غذاي ظهر را آماده کرده و نيز آجيل ها و خوردني هاي سفرهً هفت سين را با خود برداشته، به دامان صحرا و طبيعت مي روند و سبزهً هفت سين را با خود برده و به آب روان مي اندازند. به دامن صحرا رفتن، شوخي و بازي کردن، دويدن، تاب خوردن و در هر حال جدي نبودن، از سرگرمي ها و ويژگي هاي روز سيزده است. گره زدن سبزه، به نيت باز شدن گره دشواري ها و برآورده شدن آرزوها، از جمله بيرون کردن نحسي است. اين باور، معروف است که " سبزه گره زدن " دختران " دم بخت "، شگوني براي ازدواج و همسر يابي، مي باشد. در فرهنگ اساطير براي رسم هاي سيزده بدر، معني هاي تمثيلي آورده : شادي و خنده در اين روز به معني فروريختن انديشه هاي تيره و پليدي، روبوسي نماد آشتي و به منزله تزکيه، خوردن غذا در دشت نشانهً فديه گوسفند بريان، به آب افکندن سبزه هاي تازه رسته - نشانه دادن هديه به ايزد آب يا " ناهيد " و گره زدن سبزه براي باز شدن بخت و تمثيلي براي پيوند زن و مرد براي تسلسل نسلها، رسم مسابقه ها به ويژه اسب دواني - يادآور کشمکش ايزد باران و ديو خشکسالي است.
اين باور همگاني چنان است که اگر خانواده اي نتواند به علتي تمام روز را به باغ و صحرا برود، به ويژه با دگرگوني هاي جامعه شهر امروز در بعد از ظهر، هر قدر هم مختصر، " براي گره زدن سبزه و بيرون کردن نحسي سيزده " به باغ يا گردشگاه عمومي مي رود. با دگرگوني هاي صنعتي، شغلي، بزرگ شدن شهرها، فراواني وسيله هاي آمد و رفت سريع السير، وسيله هاي ارتباط جمعي و ... به ناگزير شهرداري هاي شهرهاي بزرگ، دشواريهاي آمد و رفت را پيش بيني مي کنند. فراواني اتومبيل و ديگر وسيله هاي آمد و رفت موتوري و نيز وسعت خانه سازي ها و شهرسازي ها، باعث شده که خانواده ها، سال به سال راه دورتري را براي " سيزده بدر " پشت سر بگذارند، تا سبزه و کشتزاري بيابند.

 

عشق من به یادت و برای رسیدن به تو سبزه را گره خواهم زد