خواهـــش میکنم جوابـــم رو بده . . .
سلام نازنینم ، سلام مهربونم خوبی؟
کجایی نازنینم ؟ کجایی که دلم خیلی گرفته ، خیلی دلم میخواد سرم رو بذارم رو شونه های مهربونت و زار زار گریه کنم
محبوبم امروز دقیقا ۲۹ روز که از پیشم رفتی ، باورت میشه ؟؟ ۲۹روز ، به خدا برای من یه عمر گذشت ، نمیدونم شاید فاصله مکانی این حس رو به من میده ، آه ه ه که چقدر سخت گذشت
هر جا رو که نگاه میکنم تو رو میبینم
به هر چی که فکر میکنم ، فکر به توست
هر وقت ار دلتنگی چیزی میخوندم آواز غم انگیز دوری از تو بود
هر وقت بخوام حرفی بزنم ، فقط از دلتنگیام میگم
هروقت به موسیقی گوش میکنم انگار حرفای دل من که داره واسه تو میخونه
وقتی کسی از عشقش میگه ، یا سرگذشت کسی رو میشنوم یاد خودمون و عشقمون میوفتم
هر وقت تنها میشم ، وقتی تنهای تنها میشم ، تنها چیزی که دلم میخواد اینه که تو در کنارم بودی ، وقتی میبینم نیستی ، تو تنهایی اونقدر گریه میکنم تا یکم ، فقط یکم سبک بشم ، اما آروم نمیشم
وقتی همه به خونه برمیگردن و منو بااون چشمای پف کرده و غمی که تو چشمام میبینن نگرانم میشن ، دوست ندارن منو تو اون وضعیت ببینن ، به خدا قصد ناراحت کردنشون رو ندارم ، اما چه کنم که دست خودم نیست
وقتی دارم از سر کار به سمت خونه میام به اطراف نگاه نمیکنم ، خنده دار اما وقتی میبینم دو تا عاشق دستهای همدیگر رو گرفتن و با نهایت عشق به هم نگاه میکنن و با هم حرف میزنن گریه ام میگیره ، حسودی میکنم ، خنده داره نه ؟؟؟؟
شبا که میخواستم چشمام رو روی هم بذارم ، وقتی تو رو در کنارم نمیدیدم همه شبها رو با گریه خوابیدم
به خدا قسم خیلی از شبها صدات رو میشنیدم که باهام حرف میزدی ، بلند میشدم و دنبالت میگشتم اما صدایی نبود ، تو نبودی ...
وقتی دارم چیزی میخورم اونقدر با غذا بازی میکنم که مامان مدتها منو تماشا میکنه و بعد با ناراحتی میگه عزیزم غذات رو بخور این روزا زود تموم میشه
به خدا قسم نمیتونم بنویسم
هر وقت میام برات چیزی بنویسم این اشکها نمیذارن
عیب نداره بذار بیان بلکه دلم یک کم آروم بگیره
هیچ وقت کلمات نمیتونن اون جور که باید احساس رو نشون بدن ، هیچ وقت نمیتونن بگن که وسعت دلتنگی من چقدر ، این کلمات بی احساس ...
توی این دلتنگیا فقط دلم به یه چیز خوش ، اونم شنیدن صدای نازت ، صدای آرامش بخشت
وقتی مثل همیشه با اون لحن مهربون اسمم رو صدا میکنی و سلام میدی ، احساس میکنم دیگه دلتنگی وجود نداره ، احساس میکنم تمام دنیا مال منه ، اما وقتی لحظه تلخ خداحافظی میرسه تمام اون غصه ها باز برمیگرده ، بدترین لحظه ، لحظۀ خداحافظی از تو
بعضی شبها که همه خوابن اونقدر دلتنگ میشم که بلند بلند گریه میکنم ، اما برای اینکه صدای گریه هام کسی رو بیدار نکنه پتو رو میکشم روی سرم ، وای که چقدر دلم میخواد تو اون لحظه بلند صدات بزنم، و ازت خواهش کنم بیای کنارم ....
محبوبم ، نازنینم ، عشق من ، مهربونم
کجایی؟
کجایی عزیز دلم ؟
کجــــایی ؟ ؟ ؟
عزیزکــــم
کجـــــــایی ؟ ؟ ؟
صدام رو نمیشنوی ؟ ؟ ؟
دارم صدات میکنم
دارم داد میزنم
اشکام رو نمیبینی؟ ؟ ؟ ؟
عشـــق مـــن
نازنینـــــــــم
کجــــــــــــــایی ؟ ؟ ؟
به خدا دارم داد میزنم
من اینجام ببین
اینجا منتظر تو نشستم
نمیخوای بیای ؟ ؟ ؟
به خدا دیگه اشکی نمونده که از دوریت نریخته باشم
تا کی میخوای منو چشم انتظار بذاری ؟ ؟ ؟
بلند تر بگو من نمیشنوم
بسه ، بســـــــــــــــه ، به خدا دیگه بریدم
به من نگاه کن ، نگاه کن به چه روزی افتادم
کی میای ؟ ؟ ؟ ؟
زود بر میگردی پیشـــــم ؟ ؟
نکنه دیر کنی؟
خواهش میکنم
التماس میکنم زود برگرد
به خدا دیگه نمیتونم
چــــرا ؟ ؟ ؟ آخه چـــــرا جوابم رو نمیدی ؟ ؟ ؟
نکنــــــه صدام رو نمیشنوی ؟ ؟ من که دارم داد میزنم
نکنه این بغض لعنتی نمیــذاره صدام رو بشنوی ؟ ؟ ؟ آره ؟ ؟ ؟ ؟
دیگه بغض نمیکنم ، قول میدم ، حالا چی ؟ حالا صدامو میشنوی
چـــرا ؟ ؟ ؟ چـــــرا صدام بهت نمیرســه؟ ؟ ؟
فقط زود بیا
زود بیا عزیزکـــــم ، من منتظرتم
چشم انتظارم نذار
نذار یه روز برسه که بهت بگن عاشقت از غم دوریت مــرد
نذار بگن اونقدر به جاده نگاه کرد که همون جا روحش به سمتت پر کشید
چرا هرچقدر داد میزنم جوابم رو نمیدی؟ نکنه به خاطر اینه که خیلی ازم دوری؟ عزیزم تروخدا خوب گوش بده ، شاید توی این هم همۀ دنیا صدام رو پیدا کردی و بهش جواب دادی ، عیب نداره مهم نیست که صدام به گوشت نمیرسه ، فقط . . .
زود برگرد ، فقط همین ، زود برگـــرد
۲۳ روزی بود که اولین جرقه های عشقمون زده شد ، روزی که به ارادۀ خداوند من تو رو پیدا کردم ، خیلیا میگن عشق مثل آتیش که زبانه میکشه و بعد از مدتی تبدیل به خاکستر سرد میشه ، اما اون عشقی که اونها میگن عشق نیست یک هوس، عشق واقعی وقتی شروع کرد به شعله ور شدن کم کم تبدیل میشه به یک ستاره ، ستاره ای مثل خورشید که میسوزه و میسوزه و خاموشی نداره ، خورشیدی که میتاب و همه جا رو روشن میکنه مخصوصا آینده و راهی که اون دونفر قرار طی کنن
اما تو خودت خورشیدی که من به تو پیوستم ، وجود تو که گرما بخش عشقمون ، این تویی که منو ازتاریکی ها نجات دادی و آینده رو برام روشن کردی
خورشید من ، تا ابد بتاب تا روشنی بخش آینده مون باشی ،تا ابد ، تا همیشه در کنارم بمون که به وجودت و به گرمی حضورت نیاز دارم
خورشید بی غروب من ، تا همیشه ، تا ابد دوستت دارم
زود برگرد
دوستت دارم عزیزکم